محل تبلیغات شما

حمیدمظاهری راد



 

حمید مظاهری راد

تا آنجایی که از پیام های امام راحل در ذهن این کهنه سرباز سالهای رنج و استقامت بیاد مانده، یادآوری است که بر جنگ فقر و غنا داشتند.  ‏‏تأکید فراوان حضرت امام(ره) در این زمینه درسی به پیروان خود بود که اساساً اعتقاد به‏ ‏جنگ فقر و غنا» یکی از مهمترین مشخصه ها و عمده ترین مرز دیدگاه اسلام ناب‏ ‏محمدی(ص) با دیدگاه های دیگر است. ‏امروز کار ما به جایی رسیده که اغنیایی که از فرودستی به فرادستانی چیره دست مبدل گردیده اند، نماینده به مجلس و انجمن های شهری می فرستند و به قول خودشان در زمانی نه چندان دور تصمیم گیران، حکمرانان کشور و دولت را تعیین خواهند نمود.

در آیاتی از قرآن مفسرین این نکته ی مهم را یادآور می گردند که: اگر کسی در مقابل ظالمان سکوت کند، با ایشان در ظلم و نتیجه آن مشارکت خواهد کرد. ظلم در سه سطح ظلم به خداوند مانند شرک و کفر و نفی آیات قرآن، ظلم به دیگران مانند قتل و ی و نیز ظلم به نفس مانند پیروی از هواهای نفسانی است. متاسفم که امروز شاهد آن هستیم که سکوت کنندگان در مقابلِ غارت بیت المال را ملتزم به اسلام عزیز برشمرده و آقای #اکبراعلمی را که بدون ملاحظه ی احدالناسی "مدام بر سر ناعدالتی ها فریاد برمیاورد" را با عنوان عدم التزام به اسلام و نظام اسلامی رد صلاحیت نموده اند.

نمی دانم کدامین ت موجب گردیده هر چقدر جلوتر می رویم مجالس شورا از انسان های فرهیخته، عقلا و نخبگان، دلسوزان، منتقدان و در کل مومنین واقعی با بهانه ی عدم التزام به دین مقدس اسلام تهی تر گردیده و محفلی می گردد از دورهمی ساکتین و

در چند روز گذشته شاهد بودم که فرمانداران سابقی که در دوران تصدی گری شان به آقای اعلمی در هیئت های اجرایی صلاحیت داده بودند از کرده ی خود شاد و مسرور بوده و آن را از افتخارات دوران حکمرانی خویش قلمداد می نمودند.

هر چقدر در حافظه ی تاریخی ملت های مسلمان و دوران ائمه ی اطهار و صالحان غور و تامل می نمایم موردی را سراغ نمی یابم که در آن عافیت طلبان و ساکتین در مقابل فساد، تباهی و تبانی مسلمانِ واقعی قلمداد و منتقدین و فریاد برآوردگان بر سر کجی ها و ناراستی ها به همین جرم از خدمت به محرومان و مستضعفان محروم گردند.

تاریخ اسلام پر است از کارگزاران، اعضا کابینه، استانداران و فرماندارانی که بدلیل خطاها، لغزش ها و همنشینی هایشان با مفسدین، سرمایه سالاران و فرومایگانی که از ائمه و امامان معصوم نامه های عتاب آلود دریافت نموده و عزل شدند و ما را چه شده که در این کشور همنشینی با رانت خواران و زیاده خواهان مزیتی مثال زدنی بشمار می رود و مبارزه با آنان خط قرمز بحساب می آید.

اینجانب که چندین دوره در انتخابات مجلس کاندیدا شده و پس از تائید صلاحیت در حالیکه قصدی برای ادامه ی کار نداشته و فقط زمان انتخابات را در این وانفسایِ حاکمیت رسانه های میلی و پروپاگاندای عظیم رسانه ای مال اندوزان، به عنوان تریبونی برای انتقال افکارم به شمار می آوردم و از آن بهره می بردم و انصرافم از ادامه ی حضور نه به دلیل فشار گروه های ذی نفع و . که بدلیل اعتقادم بوده است اعلام می دارم که اگر این بار کاندیدا می شدم و تائید می گردیدم یقینا بر دینداری خویش شک نموده و به اسلام راستین و واقعی رسول الله روی می آوردم.

در پایان امید آن را دارم که حق انتخاب کنندگی بنده را با تائید مسلمان واقعی و ابرانسان ایستاده بر آرمان به من باز گردانند.   

 


✍️حمید مظاهری راد
قبلا که بنزین لیتری هزار تومان بود نوشتم که با بالاترین قیمت در ایران عرضه می شود. اگر نیک بنگرید وقتی قیمت حامل های انرژی را با دلار دوازده هزار تومانی محاسبه می کنیم آنرا در ایران ارزان می یابیم اما آنچه را که در نظر نمی آوریم قیمت ناعادلانه ی ارز است که نتیجه ی ناکارآمدی نه تنها دولت که حاکمیت در جمهوری اسلامی و همچنین موضع گیری های افراطی است که سبب  ساز تحریم های کنونی گردیده است.  از آنچه که غافل می شویم هم بایستی سخن راند و آن اینکه مردم ما وقتی مجبورند اجناس ضروری خود را به چند برابر قیمت آن خریداری نمایند در حقیقت ماهانه مقادیری بسیاری از هزینه هایی را که بایستی برای تربیت، رشد و نیازهای اساسی فرزندان شان هزینه کنند، در حقیقت به دولت یارانه می دهند.  
جناب آقای دهها هزار میلیاردی که مردم(مردمی که به امیدی برای غلبه بر نابخردی ها به شما رای داده بودند) به دولت تان یارانه می دهند، ارزانی شما و وزرایی که تنها دلیل انتخاب شان ی از سفره ی مردم بوده و پیشکش آقازاده های برخوردار و متمول حکمرانان، این بنزین را برای قشر آسیب پذیر نگه می داشتید تا از فردا دچار گرانی های فزاینده تر در قیمت دیگر اجناس و حمل و نقل نگردند. یقینا دولت تان آستانه ی تحمل وکلا، قضات و وزرا را لحاظ نموده و از طریق آنان از قیمت ضروریات و مایحتاج مردم و سفره های شان خبر دار می گردد.
خوب تمام کارشناسان در موضوع مقایسه درآمدها و کیفیت زندگی کشورهایی که قیمت بنزین در آن ها را مثال می زنید گفتنی ها را گفته اند. جناب آقای رئیس جمهور آیا آن همه منت بر سر آقا زاده ها به جهت استفاده از منابع زیر زمینی و خدادادی که متعلق به نسل های آتی می باشد هم می نهید؟!
اگر شمایی که بیش از سی و پنج سال جزو حکمرانان تراز اول مملکت بودید، از مواضع کشور در مورد مسائلی که منجر به تحریم ها گردید قبل از ریاست جمهوری خبر نداشتید مظلوم ترین دولت تاریخ تان می نامیدم ولی شما که آگاهی داشتید و به این مردم داغدیده و مصیب زده وعده گشایش های آن چنانی دادید!؟
امروز که خبر گران شدن بنزین را شنیدم حیرت نکردم چرا که تنها راه برون رفت مدیران و حکمرانی فاسد و ناکارآمد از بحران ها را دست بردن به جیب مردم می دانم. بارها گفته و نوشته ام و در هر جمعی می توانم ثابت کنم که بنزین حتی وقتی هزار تومان بود، در ایران بالاترین قیمت را داشت. اگر پول این مردم و یا سرمایه ی نسل های آتی به جیب مفسدان نمی رفت می توانستیم قبول کنیم که برای اجرای عدالت بنزین گران شود.
حال که این موضوع هم گذشت و از فردا کوچک تر شدن سفره های مردم برایشان عادی شده و به قیمت های جدید عادت خواهند نمود، اقلا برای دلخوشی چند روزه ی این مردم وزرایی را که در دهه های قبل یا جزء مفسدان بودند و یا دستیار فاسدان و وزرایی که فسادشان عیان گردیده است، بر کنار کنید تا اقلا یک برگ قابل دفاع در کارنامه دولت هشت ساله تان برای تاریخ بماند.    
                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                 https://t.me/mazaheryrad


حمید مظاهری راد

چرا و با کدامین هدف نابودی دو انسان به صورت فیزیکی و فروریزی شخصیتی، روحی روانی سبب می شود تا عده ای حداکثر بهره برداری ی را بنمایند.

اصولا تحلیل جامعه شناسانه و رفتار شناسانه از یک جرم نیاز به اطلاعات پایه ای از شرایطی است که بستر تولید بزه و جرم را ایجاد می کند و وقوع یک جرم معلولی" است که می تواند  "علت" های مختلفی داشته باشد و ندیدن " واقعیات "  هیچ کمکی به کشف" حقایق " نمی کند و بلکه مسیر تحلیل ها را به سوی حاشیه پردازی می برد و اصل مطلب گم می شود.

اما داستان چند روز اخیر حوادث کشور نشان از مسائلی دارد که می بایستی بدان پرداخت و سال ها در مورد آن تحقیق و بررسی نمود تا اندکی روند جاری بهبود یابد.

در رخدادهای اتفاق افتاده آنچه که مشهود است آن است که آستانه ی تحمل مردم به شدت کاهش یافته است. رفتارهای کنونی در جامعه نشانگر آن است که میزان تحمل و صبر و خویشتن‌داری بین مردم به شدت کاهش یافته است بنابراین باید به عنوان یک معضل اساسی و جدی مورد توجه صاحب‌نظران فرهنگی، جامعه‌شناسان، روان‌شناسان و . قرار گیرد و برای حل آن راهکارهای عملی و کاربردی ارائه شود.

مهم ترین مطلبی که در مورد قتل خانم استاد افکار عمومی را جریحه دار نمود و البته متاسفانه در این میان عده ای نتوانستند شادی و سرور خود را پنهان سازند، علاوه بر خوش نامی این تمدار کارکشته، تضییع حقوق بانوان میان مدیران حکومتی و آسیب دیدن فرهنگی بود که جریانی که ایشان بدان وابسته اند، مدعی حفظ، پاسداشت و دفاع از آن می باشد. انگیزه ی این تکنوکرات اخلاق گرا از ازدواج دوم و #چند_همسری هر چه بوده باشد، قبح این عمل زشت خصوصا در کشور ما تا اندازه ای است که علت آن را چنین بیان می دارند:

معمولاً افرادی که به هیچ وجه صلاحیت اخلاقی ندارند و هوسرانند و نمی توانند خویشتنداری داشته باشند، درگیر مسأله تجدید فراش می شوند. آنها اغلب نمی توانند زندگی اول خود را هم خوب اداره کنند و بدترین اخلاق را در روابط با زن اول خود دارند، چنین افرادی سریع در دام وسوسه می افتند و چندین خانواده را به فساد می کشند. به دیگر سخن روحیه خوشگذرانی، روحیه عدم وفاداری، روحیه ناسپاسی، . معمولاً یکی از مهمترین دلایل چند همسری مردان است.

متاسفانه در اثر نگاه ابزاری به ن، در جامعه ی مرد سالار کنونی ارتباط عاطفی و عاشقانه در تشکیل زندگی مشترک به کل رنگ باخته و طرفین هدف از زندگی مشترک را مطامع جنسی، مالی و بعضا اغراض ی قرار داده و حتی خود ن نیز با ورود به زندگی مشترک دیگران با اهداف یاد شده، شاید اولین تضییع کنندگان حقوق خود بوده و متاسفانه می رود که با ادامه ی روند جاری، در سال های آتی شاهد فجایع و حوادث بسیار زشت تری در میان خانواده های ایرانی باشیم.

یاد نگرفته ایم دیگران را قضاوت نکنیم و البته در ت هم انتخاب مان همواره بین بد و بدتر بوده است و این مهم موجب گردیده تا با محدود شدن دایره ی خودی های نظام به حلقه ای چند صد نفره گزینه های مردم برای انتخاب اصلح به حداقل مقدار ممکن تقلیل یابد. در حقیقت می توان گفت که مردم در انتخابات، اصلح خویش را بر نمی گزینند بلکه این ها ممکنِ مردم هستند و این ت و فرهنگ حتی به داخل احزاب و تشکل ها نیز تسری داده شده و در میان آنان  مدعیان دموکراسی خواهی حتی بدتر و بیشتر از دیگران به ممیزی مبادرت می ورزند.

شاید در مورد حادثه ی رخ داده برای دکتر#نجفی اتفاقات افتاده را بتوان از نحوه ی برخورد جراید طرفین دعوا (نه رقابت) ردیابی نمود. ببینیم افول شرافت انسانی تا اندازه ای رخ می دهد که بلافاصله آن را با مسائل ی پیوند می زنند. البته بنده بدلیل انتقاداتی که به کارگزاران سازندگی دارم هیچوقت متعصبانه به اعضای این طیف فکری که از جناح راست منفک شده اند ننگریسته و نگاه انسانی در این خصوص را مد نظر دارم. عده ای با خوشحالی آن را تعبیر به #شلیک_به_اصلاحات نموده و #بی_شرفی_اصلاحات دیگر کلید واژه ی بکار برده شده توسط مدعیان عدالت در توصیف اتفاق بود. بسیاری خوشحالی شان از پشت نقاب ظاهر الصلاح شان معین می نمود و چنان توصیه ی اخلاقی می نمودند که تو گویی نمی خواهند گناهی ترویج گردد و نوع برخوردشان بر یقین آدمی می افزود که مثل اینکه منتظر چنین اتفاقی بودند. البته انسان هایی هم بودند که خود را جای قربانیان قرار داده و از اوضاعی که شاید بر خودشان نیز پیش آید بر خدا پناه بردند و نخواستند ذبح گردیدن انسانیت در قربانگاه هوچی گران را تماشا کنند. 

نمی دانم اگر در پشت پرده دشمنان دوست نمای #نجفی سناریویی طراحی کرده بودند تا از افشای فسادی جلوگیری گردد و یا فاسدی رخ نمایاند بنظرم بی اخلاقی ترین طریق ممکن، توسط طراحان بکار گرفته شده و با رواج آن سقوط اخلاقی فزاینده تری را شاهد خواهیم بود و البته به تجربه ثابت گردیده اغلب در چنین مواردی نهادهای خاصی دنبال این برنامه ها نبوده و افرادی به صورت خودسر و جهت تخریب رقبا و مخالفان خویش عامل آن می باشند. خاطر نشان می گردم که در این وانفسا نبایستی از مشکل اصلی فرهنگی جامعه ی ایرانی که سال هاست روانشناسان، روانپزشکان و جامعه شناسان بدان تاکید ورزیده و فریاد می زنند و آن انقلاب جنسی است که متاسفانه صدمات متعددی به همراه خواهد داشت غافل بود.


✍️ حمید مظاهری راد

جهان به سوی تمامتی سرمایه دارانه در حال حرکت است و از مختصات ساختاری آن دموکراسی های بورژوازی است. ساختارهای ما قبل سرمایه داری در حال فروریختن است. در دنیای جدید پرسش حق است اما متاسفانه خوراک فکری آماده توسط سرمایه داران و با همراهی برخی از ارباب جراید به صورت فریز شده در اختیار انسان قرار می گیرد و قدرت تفکر را از او به نحوی سلب می نماید.

الیوت بر این باور است که فرهنگ، شیوه ی زندگی ملتی معین است که در محلی واحد با یکدیگر زندگی می کنند. به طور کلی و چنانچه از تعاریف مختلف بر می آید  بازتاب ارزش های یک جامعه نسبت به مسائل مختلف و شکل زندگی و رویکرد آنان به جهان هستی را فرهنگ می نامند.

گرامشی و نوام چامسکی با کاوش در ویژگی های انسانی معتقدند دو عامل فرهنگی و انسانی به عنوان ابزاری برای ابقای سیطره استفاده می شود و می گویند: چنانچه ابزار فرهنگی پیچیده تری استفاده شود امکان موقعیت و بقای استیلا بیشتر خواهد شد.

پیش از این امیل دورکیم معتقد بود "مردم آنگونه که می اندیشند جهان را می بینند نه آنگونه که جهان واقعا وجود دارد بنابراین هر قدرتی که بتواند بهتر از سایرین افکار را هدایت کند می تواند با قبولاندن جهان بینی خود رهبری فرهنگی و هدایت را به دست آورد.

پیربودریو به نوعی توسعه ی فرهنگی را شامل توسعه ی سرمایه ی فرهنگی می داند، سرمایه ی فرهنگی که از قیاس با سرمایه ی اقتصادی رواج یافت.

توسعه فرهنگ و عناصر فرهنگی از ضروری ترین ابزار ایجاد صلح و آزادی در جوامع بشری است.

آیا دانشگاه ها، مراکز و موسسات علمی و احزاب که می بایست محلی برای تولید علم و فکر باشند و هدایت کشتی فرهنگی به سر منزل مقصود را عهده دار گردند، به این وظیفه ی حیاتی خویش به درستی عمل می کنند؟

امروزه با وجود مخالفت هایی که با دانشگاه و ادامه ی روند فعالیت دانشگاه ها به عمل می آید همچنان دانشگاه و دانشگاهیان و احزاب را پیشروان و رهبران فکری و اصلاحات جوامع می دانند.

احزاب در کشورهای غربی از هیچ شروع می شوند و پس از سال ها مبارزه و به مدد فعالیت های ی و حتی رانت های قدرت در گردونه رقابت های جدی قرار می گیرند و به کرسی هایی در نظام توزیع قدرت دست می یابند. اما در کشور ما ابتدا نخبگانی کرسی هایی را به دست می آورند و برای حفظ این کرسی ها احزاب را برای آنکه در روزگار برگشتن ورق ها، بی ورق نمانند، تشکیل می دهند. شاید براحتی بتوان گفت که احزاب ما یا قائم به شخص هستند و یا دولت ساخته اند.

بسیاری از نخبگان و دانشگاه ها هم که وضعیت بسیار بدتری دارند، آموزش در کشور تجاری سازی شده و اندیش ورزان به ایستایی و عدم خلاقیت بسنده می کنند تا در آبادانی دنیای خویش از قافله ی دنیا طلبان عقب نمانند.

کوتاه سخن آنکه احزاب، دانشجویان و رسانه ها به جای آنکه در خدمت فرهنگ و ت جامعه باشند، حداقل بخشی از آن به عنوان ابزار و حتی نخبگان جامعه ( لایه های خردگرا، مستقل و آزادی خواه کشور) به عنوان قدرت طلب و ثروت اندوز در قالب گروه های فشار مورد بهره برداری قرار می گیرند.

در کشور ما بدلیل کوتاهی و قصوری که از جانب متولیان اصلی( دانشگاه ها، احزاب و رسانه ها) به وجود آمده سنگینی بار رسالت تاریخی فرهنگی یاد شده از دوش آنان برداشته شده و سرمایه سالاران با فرصت طلبی میدان دار اصلی این حوزه های سرنوشت ساز شده اند و شوربختانه عناصر اصلی توسعه یک جامعه که عبارتند از رسانه ها، نخبگان و یون آن، در خدمت ثروت اندوزان و فخر فروشان قرار گرفته و به نوعی به مرزبانان اصحاب قدرت و ثروت مبدل گشته اند. متاثرم که بگویم برنامه سازی فرهنگی، بدلیل غفلت صاحب نظران واقعی توسط عناصر مذکور صورت می پذیرد و بایستی منتظر تبعات و بحران های به وجود آمده در صورت عدم اقدام به موقع و عاجل نیروهای خدوم فرهنگی در آینده ی نه چندان دور باشیم.

جامعه نیازمند نیروهای متخصص و کارآمدی است که علاوه بر توانایی علمی و پژوهشی توانایی برقراری ارتباط فعال و خلاق را با فرهنگ جامعه ی خویش داشته باشند.

احزاب، رسانه ها و دانشگاه ها بایستی روحیه ی مسئولیت پذیری، آزاد اندیشی و انتقاد پذیری را به جوانان آموزش داده و مسئولیت خطیر اندیش ورزان برای برون رفت از وضعیت فعلی را یادآور گردند.


حمید مظاهری راد

با نگاهی گذرا بر وضعیت جامعه به این مهم دست می‌یابیم که پدیده خشونت در جامعه افزایش یافته است و اما در مقابل نتوانسته ایم در مقابله با این پدیده شوم برخورد مناسبی داشته باشیم که این خود جای بسی تأمل دارد.

تعاریف اکثر محققان از خشم به کارگیری نیروی بدنی، برای آسیب رساندن به دیگران را در بر می گیرد. در کل پرخاشگری  وخشونت ممکن است به شکل های مختلفی، مانند آزار و اذیت دیگران، کتک زدن، دشنام دادن و . جلوه گر شود و هدف آن صدمه زدن به خود یا دیگری است.

 آنچه که متاسفانه در روزهای گذشته افکار عمومی را جریحه دار نموده رفتارها و  ترور استاد دانشگاه در زابل، وکیلی در تهران، در همدان و درگیری در ورزشگاه‌ها با برنامه‌ریزی های عده ای معلوم الحال می باشد.

اینکه رفتارهایی از این دست جنبه ی اجتماعی و یا فردی دارند حائز اهمیت فوق العاده ای بوده و بایستی کارشناسان و صاحب نظران در خصوص ریشه یابی و رفع معضلات یاد شده گام های موثر و ویژه ای بردارند. خصوصا در مواردی که بیان گردید موردی از ترویج خشونت در صفحات مجازی و اینستاگرام به همراه تبلیغ ابزارهای خشونت افزا مشاهده گردیده است.

خشونت بر خلاف پرخاشگری امری طبیعی نیست، بلکه واکنشی اجتماعی و تاریخی است، و توسط انسان اعمال می شود. پس خشونت را می توان آموخت و آن را عقلانی کرد. انسان ها بر خلاف حیوانات خشونت را عقلانی نموده و از آن به منزله ی ابزاری در جهت اعمال قدرت استفاده می کنند. خشونت هیچ گاه مشروع و ضروری نبوده و نیست، هر چند توجیه پذیر باشد. خشونت نافی اخلاق گفت و گویی است و ضروری نبودن آن در ارتباط با استراتژیک بودن آن است. خشونت تعدیل ی را نابود می کند که بر مبنای قرارداد اجتماعی قرار گرفته است.

عقل وقتی درگیر خشونت می شود، چهره ای جز چهره ی خود نمی بیند و هر گونه بازنمایی از دیگری به فراموشی سپرده می شود. خشونت دارای ماهیت ابزاری بوده و متکی به اسباب و ادوات است و مانند هر وسیله ی دیگری همیشه بدین نیاز دارد که هدایت شود و از طریق غایتی که تعقیب می کند توجیه گردد و آنچه نیازمند توجیه بوسیله ی چیز دیگر باشد نمی تواند ماهیت هیچ چیز قرار بگیرد.

اگر تمدن را فرآیند همزیستی انسان ها و پیشرفت اخلاقی آن توصیف کنیم پس می توان نتیجه گرفت که مهار خشونت یکی از اامات مهم تاریخ بشری است. کاهش خشونت پروژه ای فلسفی ی است که بدون دخالت مستقیم شهروندان در مسیر جامعه غیر ممکن است. افراد جامعه خشونت پرهیزی را در فضای عمومی خود تجربه می کنند.

طبیعتا خصوصی سازی فضای عمومی موجب می شود افراد بیشتر به فردیت خصوصی و فردیت لذت جویانه بپردازند تا مسئولیت شهروندی، و همین باعث نوعی اعمال خشونت علیه شهروند دیگری می شود.

امروز رسانه‌های اجتماعی با همه کارکردهای مثبتی که دارند و کسی نمی‌تواند منکرش شود به دلیل درصد نفوذش رویِ گروه‌های سنی مختلف به ویژه نوجوانان و جوانان تاثیر قابل توجهی دارد. تاثیری که به باور بسیاری از کارشناسان متاسفانه کمتر در راستای بهبود وضعیت خشونت بوده است. نمی شود با ترفند قانون خشونت را دور زد چرا که خشونت باز تولید می شود. همواره از رسانه‌ها به عنوان یکی از عوامل ایجاد خشونت در جامعه یاد کرده‌اند. فارغ از موضوعات محتوایی خشن که رسانه‌ها تهیه می‌کنند علت دیگری هم دارد که مارشال مک لوهان آن را در نظریه امتداد مطرح کرده است که رسانه‌ها امتداد حواس ما هستند.» یعنی رادیو در امتداد حس شنوایی، تلویزیون و روز نامه هم در امتداد حس بینایی است. بنابراین رسانه باعث می‌شود بیشتر از اخبار اطراف مان یا خبرهای دورتر مطلع شویم. حال این تأثیرها می‌تواند مستقیم یا غیرمستقیم باشد. رسانه‌های نوین همچون شبکه‌های اجتماعی و پیام رسان های موبایلی هم از این قاعده مستنثی نیستند بلکه تجمیعی از همه آن رسانه‌ها هستند که قشر وسیعی از این تولیدکنندگان مطالب و خبرهای موجود در آن توسط مردم عادی جامعه تهیه و تولید می‌شود و نه ااماً خبرنگاران رسانه‌های‌جمعی. ولی آیا مقصر رسانه های مجازی و پیام رسان هستند؟ ریشه بسیاری از ناهنجاری‌های جامعه امروز در فضای مجازی منعکس و عیان می‌شود، یعنی فضای مجازی آیینه زندگی روزمره ماست و نه ریشه ناهنجاری‌ها.

اما برای کاهش خشونت در جامعه چه راه کارهایی وجود دارد؟

گام اول پذیرش و به رسمیت شناختن معضلات موجود است. بعد از آن تگذاری مناسب در سطح کلان تصمیم گیری است. تا وقتی که مسائلی از این دست در اولویت قرار نگیرد خیلی نمی‌توان کاری از پیش برد. اما فارغ از تاثیرات رسانه که پیش تر به آن اشاره شد بخش اعظم راهکاری که برای حل بحران خشونت یا حداقل قدم گذاشتن در مسیر حل آن ارائه شده و می‌شود جدی گرفتن مساله آموزش است. بحثی که همواره با دیده نشدن علت و روبرو شدن با معلول کمترین توجه به آن شده است.

با توجه به اینکه بیشتر استفاده کنندگان از فضای مجازی نوجوانان و جوانان هستند، فرهنگ سازی برای کاهش پیامدهای آن ضروری است. لذا اطلاع رسانی، آموزش نحوه استفاده صحیح از این فناوری می تواند مؤثر واقع گردد. تنها با آگاه سازی ها و نشر اطلاعات صحیح و جامع می توان خانواده ها را از عواقب حضور لجام گسیخته نوجوانان و جوانان و حتی بزرگسالان مطلع ساخت. روزی که گذشت اختصاص داشت به روز روانشناسی که بایستی در شرایط حاضر با درک اهمیت رشته روانشناسی در کشور، بدانیم که علم روان‌شناسی اجتماعی شیوه‌های خوبی در بررسی و ریشه‌یابی مسائل و مشکلات جوامع ارائه داده است و بایستی با بکارگیری اندیشمندان این حوزه از به وجود آمدن بسیاری از معضلات جلوگیری نمائیم.


حمید مظاهری راد

گاهی فوتبال چنان در صدر اخبار قرار می گیرد که نتایج آن از تصور خارج می شود. وقتی بیشتر مردم بدلیل انجام برخی بازی های حساس حتی به اتفاقات بزرگی که در دنیای ت، اقتصاد و اجتماع رخ می دهد توجهی نشان نمی دهند، در می یابیم که فوتبال به عنوان یک ورزش گروهی تبدیل به پدیده ای گردیده که توانسته تمام دنیا را به گونه ای تسخیر نماید که حتی می تواند معادلات ی، اجتماعی و اقتصادی را نیز بر هم بزند. تخمین زده شده که نزدیک به دو میلیارد نفر از ساکنان کره ی زمین به درجات مختلف علاقمند به فوتبال هستند. و برآوردها حاکی است که حجم اقتصاد فوتبال بیشتر از حجم اقتصاد برخی از پیشرفته ترین کشورهای صنعتی از جمله هلند است.

تجلی شادی ها، توانایی ها و زیبایی های اقوام جوهره ی ورزش را در طول تاریخ کهن سرزمین مان تشکیل می داد.

کتاب "فوتبال و فلسفه" اثر مایکل آستین توسط انتشارات دانشگاه کنتاکی آمریکا منتشر شده و نویسنده بر آن است که فوتبال عامل هویت جمعی در جوامع کنونی بوده و احساس تعلق جمعی به افراد جامعه می‌دهد. گفته می شود یکی از سخت جان ترین احساس تعلق ها احساس تعلق به تیم فوتبالی ست که شخص به هر دلیلی برای خود بر می گزیند. این میزان اهمیت باعث شده فوتبال از یک ورزش فراتر رفته و تبدیل به محل تصادم منافع و خواست ها و هویت ها شده است.

باید توجه داشت در حال حاضر فوتبال به عنوان یک نهاد در فرهنگ ملی کشورها در آمده است، این ورزش به عنوان یک ورزش وارد نهادهای آموزشی اعم از عمومی و خصوصی شده است. فوتبال در حال حاضر باعث شده به عنوان عاملی در حفظ هویت جمعی مطرح باشد، به عبارت دیگر فوتبال عامل وحدت اجتماعی و عامل احساس تعلق جمعی است.

چه چیز باعث شده یک بازی تا این حد جدی شود؟ جذابیت های نهفته در این بازی یا عوامل دیگر؟ آیا می توان بازیی که در آن بازیکنان چند میلیون دلاری رد و بدل می شوند را ورزش مردمی خواند؟ آیا با وجود ریاست و اعمال نفوذ ثروت اندوزان و تمداران بر باشگاه ها و تیم های ملی می توان فوتبال را کماکان ورزش مردمی خواند؟ صاحب نظران معتقدند وقتی مسئله ای تا بدین حد می تواند جامعه ملی را متاثر و ملتهب کند، دیگر نمی توان آن را ورزش در چارچوب اوصاف رایج آن دانست. 

اخبار بعضا خبر از وقایع تلخ و غم انگیزی می دهند که بدون کنترل رخ داده و نشان دهنده رواج جنون و خشونت در این ورزش همه گیر و مفرح حرفه ای است که تاسف بار است. صحنه های زشتی در طول بازی و یا پس از آن به وجود می آید که بیانگر رفتار زننده از جانب بازیکنان و هواداران تیم های ورزشی می باشد.

برخی از تماشاگران و طرفداران تیم های ورزشی از پرداختن به اعمال و حرکات خشونت آمیز ابائی ندارند و مبادرت به پرتاب اشیائی به سوی ورزشکاران، مربیان و داوران می کنند، اموال و تاسیسات ورزشگاه ها را تخریب می کنند، آشوب های خیابانی به راه می اندازند و با تماشاگران و هواداران تیم مقابل به نزاع می پردازند. رفتار خشونت آمیزی که به ״اوباشگری״(Hooliganism) موسوم شده و گستره ای از دگرگونی های کلان اجتماعی تا عوامل خرد را در بر می گیرد.

هر عاملی ممکن است باعث تحریک این نوع رفتار افراد شده و در نتیجه آنان عکس العمل های متفاوتی را از خود نشان دهند. رفتاری که گاهی شکل بزهکارانه به خود گرفته و در جهت تخریب آگاهانه اموال، اشیا و متعلقات عمومی و نابودی آثار هنری و تمدن است. متعلقات عمومی در معرض رفتارهای ویرانگر قرار گرفته و عاملان سرخوردگی های روانی، شکست ها، ناکامی ها و نیتی های خود را متوجه اموال عمومی می کنند.

با وجود آنکه تمام باشگاه های ایران عنوان فرهنگی ورزشی» را یدک می کشند اما در واقع هیچ فعالیت مفیدی را در زمینه های فرهنگی انجام نمی دهند.

و اما چاره کار آن است که بایستی مراکز علمی و دانشگاهی به گونه ای جدی به بحث های نظری درباره خشونت و پرخاشگری پرداخته و لطمات و تبعات این نوع رفتار را به خانواده ها از طریق رسانه های جمعی و مراکز آموزشی گوشزد نمایند.  مسئولین فرهنگی کشور می باید با پرداختن به برنامه های فرهنگی و الگوسازی های مناسب، با بهره گیری از نظرات صاحب نظران، کارشناسان و نخبگان بستر را برای پرداختن به فعالیت های سالم و به دور از خشونت آماده سازند.


✍️ حمید مظاهری راد

مهم ترین پیام پیامبران این بود که عقل تان را آزاد کنید. کار مهم پیامبران نشان دادن منبع راهنمای چشم برای انسان بود چرا که شغل پیامبرِ معرفت اندیش قانون گذاری نبوده و معلمی است.

رولف دوبلی در "هنر شفاف اندیشیدن" می گوید: ما به‌طرز اعجاب‌آوری بمباران اطلاعاتی می‌شویم، اما به‌طرز اعجاب‌آوری کم می‌دانیم. چرا؟ چون دو قرن پیش، قالب مسمومی از اطلاعات را تحت عنوان "اخبار" خلق کردیم. اخبار برای ذهن به‌مثابهٔ قند است برای بدن: اشتهاآور، آسان‌هضم و در درازمدت بسیار مخرب.
 وضعیت مطالعه و تولید محتوی در کشور را اگر نیک بنگریم و زمانی را که جوانان، دانشجویان و در کل مردم برای متون علمی، تاریخی، ی، اجتماعی و . صرف می کنند را در نظر آوریم شاهد نابسامانی فراوانی می شویم که خصوصا با رشد شبکه های اجتماعی به اوج خود نزدیک تر می شود. به گونه ای که زمان بسیار اندکی را هم که برای مطالعه صرف می کنیم در دنیای مجازی با شنیدن و خواندن مطالب بی محتوای تولید شده توسط عده ای بی اطلاع به هدر می رود. دکتر علی شریعتی با اینکه اوضاع امروزین ما را تجربه ننموده چه زیبا در این خصوص می گوید که: چه بسیارند کسانی که همیشه حرف می‌زنند بی‌آنکه چیزی بگویند، و چه کم‌اند کسانی که حرف نمی‌زنند، اما بسیار می‌گویند.

پائین آمدن سطح نخبگی چه تبعاتی دارد؟ کدام ملاحظات نخبگان یک جامعه را به حاشیه رانده اند؟ چرا کار تکنولوژی وسیله اندیشی به گونه ای شده که اهداف ما را در زندگی معین می نمایند. ایستایی، عدم خلاقیت، دنیازدگی و سکوت نخبگان ما را آیا معنایی می توان نمود؟

آیا اشخاص و نهادهایی که متولی تولید محتوی می باشند به رسالت تاریخی خود به درستی عمل می کنند! واقعیت آن است که به قول استادی: ما تا اندازه ای دچار مشغله های بی ارزش و اهمیت شده و اهداف تعریف شده ای را به ما فروخته و ترزیق کرده اند و ما آن ها را بدیهی گرفته ایم.

متاسفانه مرتبت نخبگی به گونه ای تنزل یافته که سطح شعور مردم از سطح شعور نخبگان ما بیشتر است. خودشیفتگی و سکوت آفتی است که گریبانگیر انسان هایی گشته که می بایست پیشگام شناخت و اصلاح رویه های غلط جامعه می شدند. در حقیقت، امکان اینکه فرد و نهاد خودشیفته از طریق هم هویت شدن با جامعه و مشارکت در رنج مردم به کار خود ادامه دهد به نوعی تراژیک فراسوی ظرفیت‌های شخص خودشیفته قرار دارد، زیرا او نمی‌تواند با فرد دیگری هم هویت شود مگر اینکه دیگری را در ادامه ی خودش ببیند و هویت دیگری را محو کند. چنین است که بی خبران و ناآگاهان در شبکه ها و ارتباطات نقش بسیار پررنگی به گونه ای پیدا نموده اند که حتی اندیش ورزان جامعه بعضا برای کسب اطلاعات در زمینه های گوناگون بدان ها مراجعه می کنند. آسیب هایی که از ناحیه ی این اطلاعات بعضا غلط و ناقص متوجه جامعه می شود آنقدر زیاد است که جبران آن بسیار سخت و دشوار می باشد. آیا برای بیدار شدن روشنفکران مان بایستی منتظر رسیدن شرایط جامعه به بحرانی ترین اوضاع باشیم؟

امروزه فضای حاکم بر ارتباطات به گونه ای آراسته و شکل می گیرد که هر کسی از راه می رسد مروج اعتقاد و عقیده ای می شود که البته از آن نیز گریزی نیست و از مومات دنیایی است که در آن جهت و سمت و سوی راه ها و مسیرهای دشوار زندگی توسط تکنولوژی صورت بندی می گردد. لذا در دنیایی با موج انفجار اندیشه ها چاره ی امر تنها در آن می تواند باشد که برای جلوگیری از تفکر عاطفی_عادتی، جوزدگی و تلخیص اطلاعاتی که به خورد جامعه داده می شود، تفکر نقاد توسط نخبگان جامعه فعال گردیده و نقدها با شهامت مطرح شود تا اقلا مقداری از نگرانی افکار عمومی کاسته شود.


آیا با تحریم و تروریست خواندن منافع ملی آسیب جدی می بیند؟

✍ حمید مظاهری راد

منافع ملی موقعی به شدت آسیب دید که بغض فروخفته ی دانشجویان، منتقدان و معترضان در جایی غیر از صدا و سیمایی که هشتاد میلیون ایرانی در آن سهم دارند ترکیده شد!!!

 با تحریم، تخریب و اغواگری بیگانگان منافع ملی آسیب می بیند اما نه به اندازه ی زمانی که:

- منابع طبیعی و خدادادی را بدون آن که ارزشی بر آن بیفزائیم برای تامین بدون زحمت بودجه ی اداره ی کشور و حکمرانی آسان به فروش می رسانیم.

-استانداری ها، فرمانداری، ادارات کل و شهرداری ها را پر از انسان های می کنیم که هیچگونه مزیت و برتری بر دیگران جز چسباندن پوستر انتخاباتی در انتخابات مختلف کشور را ندارند.

- نمایندگان پارلمان کشور برآیند نیروهای فکری کشور نبوده و اصحاب قدرت و ثروت در انتخاب آن ها نقش بازی کرده و از تشخیص و تصویب منافع ملی و اولویت آن بر منافع حزبی و فردی باز می مانند.

- کرسی تدریس و استادی دانشگاه ها را در اختیار کسانی قرار می دهیم که کمترین آشنایی با علوم کلاسیک و دانش روز دنیا نداشته و در مقابل رتبه ها و دانش آموختگان توانمند و خبره ی بهترین مراکز علمی کشور، یا از کشور مهاجرت می کنند و یا در داخل کشور از آن ها در فضاهای غیر تخصصی بیگاری  کشیده می شود.

- متمولان و ثروتمندان که با رانت و امتیاز خواهی به ثروت های نجومی رسیده اند با حیل مختلف از پرداخت مالیات طفره می روند و کارمندان و طبقه ی متوسط کشور که روز به روز فقیرتر می شوند، با پرداخت بموقع مالیات سهم آن ها را هم تا اندازه ای جبران می کنند.

- از جوانان غافل می شویم و مردم کشور را به دستجات مختلف تفکیک نموده و از موهبت خرده فرهنگ ها و قومیت ها نه تنها بهره ای نمی بریم که آن ها را نادیده می گیریم.

 -جایگاهی برای تفکر انتقادی قائل نمی شویم و دلسوزان و منتقدان اجتماعی و نعمت مشاورت با آن ها را در اداره، قانون گذاری و ت هیچ می انگاریم و تهدیدشان می دانیم.

- از توانمندی بانوان در مدیریت، قضاوت و امورات اجرایی بهره ای نمی بریم و عملا از حضور و وجود بیش از 50 درصد از انرژی، پتانسیل و توان بالقوه آنان چشم پوشی می نمائیم.

 -عده ای دنباله رو را می پروانیم که در فضای مجازی و واقعی با نشر و فوروارد نمودن، وقت گرانبهای مردم و شیفتگان دانش را با فرصت سوزی و راه انداختن دعواهای حیدری نعمتی( فاصله انداختن میان مردم) گرفته و مانع از تولید فکر در سطوح عالی گردند و حتی عده ای با دفاع بد از ارزش ها موجب سرخوردگی معتقدان واقعی و قشر عظیمی از دانش آموختگان و جوانان شوند.

آیا به راستی تحریم و تکفیر به اندازه ی مطالبی که بیان گردید و البته بسیاری مسائل دیگر اثر می گذارد؟


حمید مظاهری راد

گاهی این نگاه هاست که هویت آدمی را شکل می دهند. بسیاری اوقات حصاری که آدمی به دور خود می کشد، او را از واقعیات جهان پیرامونی دور نگه داشته و تا زمان مرگش از پوستینی که برای خویش ساخته رهایی نمی یابد. شاید به ظاهر بخواهد حصر خود را بشکند و وارد دنیای واقعی گردد اما باورهایی که رنگ تعصب می پاشند شخصیت او را به گونه ای می سازند که نمی تواند پوست اندازی نموده و در خود تغییر ایجاد نماید، و درست در این لحظه است که حتی اگر منافعی دنیوی و مادی او را مجاب به حمایت بی چون و چرایش از باورهای خود ساخته ننماید، اعتماد و اطمینانی که به وجود آمده قانعش می سازد که از شخصیت، نهاد، جریان و یا ارگانی صرفا دفاع نماید.

این در صورتی است که در بینش و نگاه یک نقاد واقعی هیچ سفیدِ سفید و یا سیاهِ سیاهی در دنیا وجود ندارد و در نظرش هیچ فرد و گروهی به صورت مطلق مورد تائید قرار نگرفته و چیزی را به صورت کامل رد نمی نماید. هموست که انتقاد و اصلاح را از خود شروع می نماید و جریان و گروه منتسب به خود را بیشتر از دیگران نقد و بررسی نموده و مورد ارزیابی بی طرفانه قرار می دهد.

وقتی می بیند که رئیس جمهور آمریکا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تروریسم می خواند شاید انتقاداتی هم داشته باشد اما تعصبات را کناری نهاده و این کار وقیحانه ی وزارت امور خارجه ی آمریکا را نقد و آن را غیر انسانی بر می شمارد.

وقتی می نگرد که صدا و سیما بدلیل نادیده گرفتن ذائقه ی مخاطبان جهت خوشایند عده ای قلیل برنامه سازی نموده و اجازه ی حضور منتقدان نحوه ی حکمرانی رایج را در برنامه هایش نداده و تک صدایی در آن ترویج می گردد، و در حقیقت بودجه ای که متعلق به تمامی مردم ایران است صرف عده ای ناچیز می گردد، غبار عینکی را که بر چشم دارد را پاک می نماید و بی پروا سخن می گوید.

وقتی می فهمد که روند خصوصی سازی در چند سال گذشته بشکل ناصحیحی اتفاق افتاده و اموال عمومی به قیمت ناچیزی واگذار گردیده، بر همفکرترین و همراه ترین دوستان خویش حمله برده و ملاحظه ی کسی را در حق طلبی نمی نماید.

نقاد واقعی ریا و چاپلوسی انسان هایی با لباس موجه را بر نمی تابد و شعورش نمی گذارد تا در مقابل شعارهای بی اساس عده ای کوته فکر بی تفاوت بایستد و نظاره گر باشد.

شبکه‌های اجتماعی ما چیزی است شبیه به یک دنیای پرآشوب، چیزی که به گونه‌ای دیگر در محیط فکری و تولید محصولات ادبی، هنری و اجتماعی نیز با شدت و ضعف‌ها و با بسیاری استثناها با آن روبه‌رو هستیم. آدم‌هایی خودشیفته که حرف‌هایی بی‌ اساس بر زبان جاری می سازند، راجع به چیزهایی حرف می‌زنند که چیزی از آنها نمی‌دانند، دچار بیماری لمپنیسم روشنفکرانه، خودنمایی و تازه به دوران رسیدگی فرهنگی هستند. نوعی اشرافیت بدون شرف، نوعی دانشمندی بدون دانش، نوعی برازندگی مضحک و البته تراژیک، سرسپردگی به جریانات در آن موج می زند و عده ای نمی خواهند هویت خویش را از مردم ایران بگیرند و مدافع حقوق آنان باشند و در مقابل تضییع این حقوق از جانب هر شخص و جریانی ساکت نمانند. دوران قهرمان‌پروری و قهرمان‌سازی و ارباب اندیشه» بودن و خودبزرگ‌بینی و مرید و مرادی به سر رسیده است و دیگر هیچ ایراد و اشتباهی از نگاه مردم پنهان نمی ماند و بایستی جایگاه تفکر انتقادی را قدر بدانیم.

و اما چاره کار گرامی داشت جایگاه تفکر انتقادی و نقادی سازنده و طرد لمپن هایی در دنیای مجازی است که ایرادات ناچیز دیگران را هزاران بار در بوق و کرنا می کنند و هزاران اشکال مخرب را در طیف منتسب به جریان خویش نمی بینند.


✍️ حمید مظاهری راد                                                                                                                             اگر تا دیروز ترامپ را یک تاجر خوش فکر و نویسنده ی کتب موفقیت می شناختیم که پس از رئیس جمهور شدن در اندیشه ی برتری آمریکا و ارتقاء آمریکائیان با کاستن از هزینه های جهانی و . می باشد، امروز به روشنی دریافتیم که نه تنها ایده و عقیده ی حتی نژاد پرستانه و ناسیونالیستی ندارد که آلت دست کینه توزان و دشمنان ملت های حق طلب قرار گرفته و به بیماری های روانی بسیاری همچون اختلال شخصیت و . مبتلا گشته است. متاسفم برای آمریکائیانی که خیال می کردیم با روی کارآمدن ترامپ به کشوری ثروتمند و البته غیر دموکراتیک مبدل خواهند شد. مردم آمریکا امروز عروسک خیمه شب بازی را در قامت فرد اول تجربه می نمایند که عروسک گردانش تندروهای افراطی در هیات حاکمه ی آن کشور می باشند. یقین دارم که بسیاری از مردم جهان با فلسفه ی وجودی سپاه پاسداران آشنا بوده و بهتر می دانند که پاسداران این ارگان مردمی در تمامی مناقشات ملی و منطقه ای در کنار مردم بوده، مانده و نقش آفرینی نموده اند. سپاه نهادی صرفا نظامی یا وابسته به تفکر ، جناح و جریانی خاص نبوده و برای پاسداشت و نگهبانی از انقلاب مردمی به وجود آمده و مردم ایران اگر تجربه ی کودتاها و جریان سازی هایی بمانند 28 مرداد را نداشتند شاید برای نگاه داشت ارزش های انقلاب شان نسبت به تاسیس آن اقدام نمی نمودند. در حقیقت نگرانی هایی که مردم کشور از خطرات مصادره انقلاب و یا از بین رفتنش توسط استعمارگران داشتند، آنان را بر آن داشت تا نهاد مردمی بدین نام را ایجاد نمایند. در ایامی که دشمن فرصت را غنیمت شمرده و خیال می نمود که نظامیان ما تضعیف شده اند و جنگ خانمان سوزی را بر کشور تحمیل نمود، همه ی مردم با هر رنگ، نژاد، مذهب، قومیت و لباسی وارد میدان گشته و با مقاومتی بی نظیر متخاصمان را عقب راندند و همین مردم بودند که سپاه پاسداران را ساختند و اصلا همین انسان های خدوم بودند که جذب نهادِ مقدسی به نام سپاه شدند. ایجاد ساختارها و نهادسازی اگر بدین شکل صورت نمی پذیرفت چه بسا فرصت طلبان و طماعان، انقلاب این مردم را به بیراهه می بردند. اطمینان دارم که مشاوران ترامپ خصلت های یک سپاهی مردمی را بهتر می شناسند چه اگر او را دنیا طلب و معامله گر برمی شمردند، و از حقه های عدیده ی خویش خسته نمی شدند ترامپ را وادار به امضاء سندی جهت تروریست خواندن فرزانگان یک ملت نمی کردند. امروز بحمداله اعضای سپاه که می توان آن را به یک کلام "تمامی مردم ایران" و جغرافیایی به نام "سرزمین پاکان"نامید، از فرهیختگان مردم بوده و در تمامی مصائب، گرفتاری ها و مشکلات نه تنها در کنار مردم ایران که در کنار مردمان زجرکشیده و استعمار شده، ایستاده و مقاومت نموده اند. مردمی که سپاه را ساخته و در آن عضویت یافتند، به روز حادثه از برترین و بهترین های زندگی خویش گذشتند تا هم نوعان شان بهتر زندگی کنند. جان خویش را فدا نمودند تا مرزهای کشور پهناوری به نام ایران آسیب نبیند. جان شان را بدون هیچ چشم داشتی دادند تا حتی تعهد خویش را بر مردمان همسایگان کشور ادا نمایند، چرا که خود را در مقابل آنان نیز متعهد می دانستند. ادعایی دروغین سردمداران آمریکا مبنی بر این که با تحریم ها و فشار حکومت ها را برای توجه به مردمانشان تحت فشار قرار می دهند، با احکام جدیدشان بر علیه سپاه که هویتش را از مردم می گیرد، کاملا عیان گردید. مردم ایران نه تنها برای از بین بردن دشمنان خویش که برای محو کردن دشمنان ملت ها(همچون داعش) آرزوی پوشیدن لباس سبز سپاه را داشته و دارند و بر این آرزو مباهات می کنند.


ما ایرانیان با خود چه کردیم ✍️حمید مظاهری راد متاسفم که به این روز افتادیم، وقتی با هزار راه ناصواب به میز ریاست می رسیم، چند دستی آنرا می چسبیم تا با روش های نادرست حفظش نمائیم. توهم رئیس بودن رهایمان نمی کند و به عوضِ اصلاح عملکردها و تغییر رویکرد در نگرش خود و کارکنان، سعی می کنیم با محافظه کاری و اطاعت محض از اوامر روسا، پله های ترقی و رسیدن به جایگاه های بالاتر را سریع تر طی نمائیم. در حقیقت این ما هستیم که در ادارات، سازمان ها و ارگان ها سیستم را با
سخنی مهم با نمایندگان مجلس(به وظیفه نمایندگی خود بازگردید). ✍
✍️حمید مظاهری راد طبرهایِ قصه ی ایرانیان در چهل سال قبل کم نبودند، بسیاری که قِسِر در رفتند و هیچوقت گرفتار قانون نشدند و هر ایرانی به تبع موقعیت خویش دهها، صدها و هزاران نفر از آنان را می شناسد. دوستی داشتم که دوستم نداشت، عاشقم بود، بخاطرم در دبیرستان تغییر رشته داد تا همکلاسم شود، موعد اعزامش به جبهه را جوری تنظیم نمود و بر آن تاریخ اصرار ورزید که همرزمم گردد و در گردانهایی قرار گرفت که من بودم و آخر سر علیرغم توانمندی هایش کمک آرپیچی زن شد تا همراهم
✍️حمید مظاهری راد دو سال قبل که عده ای از لج شان نمی خواستند از ریاست یک انسان صالح و نواندیش بدلایلی چون: گله مندی های شاید بحقی که داشتند، سهمی که می طلبیدند و پرداخت نشد و یا اصرارشان مبنی بر اینکه هر کسی رئیس شورا می شود، بشود این جایگاه دستِ جناح رقیب نیفتد، حمایت کنند، نامه ای نوشتیم از طرف جامعه مدنی به اعضای شورا که البته یک دوره کارگر افتاد و سال بعدش اتفاق دیگری رقم خورد. آدمی شرم می کند نام خود را تبریزی بگذارد و در دیار کهنی که مهد عدالت طلبان

در جهت یاری و کمک به هموطنان عزیز و نیز ارائه آموزش های لازم در جهت پیشگیری از ابتلا عزیزان به ویروس کرونا کانال تلگرامی با آیدی زیر را راه اندازی نموده ایم که اطلاعات جامع و کافی را در مورد ویروس "کرونا" منتشر می نماید. @salamat14 آیدی ادمین @hmazahere
✍️حمید مظاهری راد وقتی "پوستر چسبانی" در انتخابات ملاک شایسته سالاری می گردد، کسانی اعتباری می یابند که قیمت و بهایِ لگدمال شدنِ عزت نفس شان را به درستی می پردازند. چه بسیار کسانی که تنها بدلیل فعالیت و تلاش در ستاد نماینده ای یک شبه مراحل رشد را طی نموده و به مراتب بالای حاکمیتی ارتقاء یافته اند. یقینا مردم ما نمونه های بسیاری از مدیران ارشد را در ذهن داشته و می شناسند که تنها مزیت و هنرشان پوستر چسبانی برای فلان نماینده ی مجلس می باشد.
✍️حمید مظاهری راد آیا مدعیان انقلابی گری، سنخیتی با انقلابیون دهه های چهل و پنجاه دارند که در مقابل ظلم ظالمان ایستادند و جانفشانی نمودند؟ آیا می توان کسانی را که تحمل عقاید مخالف را نداشته و کمر به حذف مخالفین می بندند را انقلابی به حساب آورد؟ آیا کسانی که تاکنون در مقابل غارت بیت المال، ثروت های بادآورده، فساد مالی و اخلاقی نمایندگان که سخنگوی شورای نگهبان آن را اعلام و تصدیق وتائید نمود، سکوت نموده اند تا منابع مالی انتخاباتی خود را از دست ندهند انقلابی
حمید مظاهری راد آنتونیو نگری، در تفاوت میان ارتجاعیون و انقلابیون می گوید: مرتجع خلأ عظیم هستی‌شناختی جهان را انکار می‌کند، در صورتی که فرد انقلابی آن را تصدیق می‌کند. بنابراین اولی بر اساس بلاغت عمل می‌کند و دومی بر اساس هستی‌شناسی. اولی درباره خلأ سکوت می‌کند، دومی آن را تحمل می‌کند. اولی جهان را به گول‌زنکی زیباشناختی تقلیل می‌دهد، دومی آن را به شکل عملی درمی‌یابد. در نتیجه، تنها انقلابیون می‌توانند به نقد جهان بپردازند، چراکه آن‌ها رابطه‌ای راستین با

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ستاره پنهان